منزلگاه قصر بنی مقاتل
قصر بنی مقاتل، آخرین منزل امام و یاران باوفایش تا قبل از منزل کربلاست. کاروان امام(ع) به این منزل رسید. ناگهان از دور خیمهای شکوهمند و اشرافی نمودار شد. امام (ع) پرسیدند این خیمه کیست؟ گفتند: خیمه عبیدالله بن حرّ جعفی. امام(ع) مسروق بن حر جعفی را که هم قبیلة او بود فرستاد تا او را به یاری و همراهی دعوت کند.عبیدالله در پاسخ به نماینده امام گفت: من از کوفه بیرون آمدم تا در میان قاتلان او نباشم. من نه مخالف آنان بودم و نه سر همراهی با ایشان را داشتم؛ از اینرو از آنان کناره گرفتهام؛ تاخدا چه خواهد. حجاج ماجرا را برای امام(ع) بازگو کرد. امام(ع) تصمیم گرفت تا خود با عبیدالله دیدار کند.
امام(ع) برخاست و حرکت کرد؛ به خیمه عبیدالله رسید؛ امام(ع) فرمود: ای مرد! تو گناهکار و خطاکاری؛ اگر توبه نکنی و مرا یاری نکنی جد من شفیع تو نخواهد بود؛ من فرزند رسول خدایم. مردم شهر شما نامه نوشتند و وعده یاری و کمک دادند و اینک شرایط گونه دیگر شده است. عبیدالله برای همراهی و یاری امام(ع) بهانه آورد و درنهایت گفت: ای فرزند پیامبر، این اسب و شمشیر من را بگیر و از من درگذر. امام (ع) فرمود: من یاری تو را خواستم؛ نه در اسبت نه در خودت خیری نیست؛ اینک که یاریم نمیکنی آنقدر از اینجا دور شو که صدای مظلومیت من را نشنوی؛ چراکه از رسول خدا شنیدم که فرمود: هرکس صدای مظلومیت خانوادهام را بشنود و یاری نکند، خداوند او را به صورت در آتش جهنم میافکند. (آیینهداران آفتاب، سنگری، ج1، صص184-182)
پس از این ماجرا وقتی امام(ع) از قصر بنی مقاتل حرکت کرد حرّ بن یزید ریاحی با وی حرکت میکرد. هرگاه امام(ع) قصد حرکت به سوی بیابان میکرد، حر مانع میشد تا حسین (ع) و یارانش را به کربلا برساند. کاروان امام(ع) اندکی به سمت راست حرکت کرد و سر انجام به کربلا رسید. (اخبار الطوال، دینوری، ص 249)