( و آنها که میخواهند در صف یاران فرزندش مهدی عج باشند)
ما باید عاشورای گذشته را بشناسیم تا آینده را شفافتر ببینیم؛ تا حسین زمان خود را بشناسیم؛ تا بدانیم شمر زمان ما کیست؛ تا نگذاریم یک بار دیگر عاشورا تکرار شود.
1-معرفت و فهم عمیق
نخستین ویژگی یاران امام حسین(ع) معرفت بالای آنان است. پیش از دین رسول خدا(ص) از به وجود آمدن گروهها و جریانهای منحرف و افراد دیندار ولی بیمعرفت هشدار داده بود: «در میان شما گروهی پدیدار میشوند که شما نماز و روزه خود را در مقابل نماز و روزه آنان و اعمالتان را در مقابل اعمال آنها ناچیز میشمارید؛ قرآن میخوانند و این قرآن خواندن از گلویشان فراتر نمیرود و چونان تیری که از کمان برون آید از دین بیرون میروند»(صحیح بخاری،ج9) مگر سپاه عمرسعد نماز نمیخواند؟ هر روز در کربلا صدای اذان از دو سو برمیخاست؛ دو گروه رو به قبله نماز میخواندند و عجیب اینکه در نماز سپاه عمرسعد به پیامبر و خانوادهاش سلام میدادند بیآنکه بیندیشند که فرزند پیامبر و روح نماز در اردوگاه مقابل ایستاده است. فقر معرفت، سی و سه هزار نفر را به میدان اورد که هر روز در فرات غسل میکنند تا با تقرب و پاکی حسین (ع) و یارانش را ذبح کنند و به بهشت روند؛ حتی وقتی عمرسعد در صبحگاه عاشورا نخستین تیر را به سمت اردوگاه حسینی پرتاب میکند، فریاد میزند: ای سپاهیان خدا! به سوی بهشت بشتابید، باز هم اندک لرزش و لغزشی در یاران استوار امام حسین(ع) دیده نمیشود. یاران حسین به معرفت عمیق و تزلزل ناپذیر رسیدهاند. خوب میداند که از کجا، چرا آمدهاند و چه باید بکنند. هم دشمنشناسند، هم خودشناسند و هم راه شناس.
یک نظر
![]() |
شیر در غبار
بیست و هشتم ذیالحجه بود. بیست روز از شهادت غریبانه مسلم و در خون کشیده شدن مظلومانه پیر کوفه «هانی» گذشته بود. قره میدانست گذشتن از سپاهیان و گشتیهای عمروبن حجاج دشوار است. اما شب، پوشش مناسبی بود تا وی بتواند از طریق بیابانهای اطراف کوفه در نخستین روز محرم (یاآخرین روز ذی الحجه) خود را به مولایش برساند..
شب عاشورا و سیر آسمانی یاران گذشت و صبح عاشقان پاک باخته آغازشد...
نوبت به قره رسیده بود. تیغ آبدار در کف قره چرخش گرفت و داس مرگ قره گیاهان هرز را درو می کرد. ده، بیست، سی و سرانجام شصت و هشت تن بر خاک افتادند. حلقه محاصره تنگ تر شد.
عطش و زخم کمکم کارگر می شد. ناگهان قره از اسب فرو افتاد. دهها شمشیر و نیزه بدن زخم خورده اش را نشانه گرفت. لحظهای بعد امام (ع) به کنارش رسید. رمقی باقی بود؛ همة توان را در هیئت لبخندی به چهره امام(ع) بخشید و امام (ع) با بوسهای برپیشانیاش، تا خلوت قدس محبوب بدرقه اش کرد.
(بنگرید به کتاب آینهداران آفتاب نوشته دکتر محمد سنگری جلد دوم ،صص 914ـ919)
آنچه در زمان امام حسین (ع) کاملاً مشهود است این است که خلیفه مسلمین که تکیه بر جایگاه رسول خدا (ص) زده است، علناً فساد می کند. یزید مردی است شاربالخمر که علناً فسق ظاهری انجام میدهد، با محارم خود زنا میکند و مجالس قمار به پا میکند. مردم هم این فساد علنی را میدانند و میبینند. همین مردم هم به همین راحتی شراب میخورند و گناهان عدیده انجام میدهند؛ این بدان معنا است که این چنین فسادهایی در جامعه اسلامی بلامانع شده است در چنین جامعه ایست که به حق اصلاً عمل نمیشود واز باطل اصلاً نهی نمیشود. کمکم مسایلی داخل در دین میشود که این چنین مسائلی اصلاً در زمان پیامبر وحتی خلفای چهارگانه هم دیده نمیشود. گویا در زمان حکومت یزید این مطلب میخواسته جا انداخته شود که: حکومت اسلامی موروثی است و به نحو سلطنتی اداره میشود و کسیکه حتی صلاحیت ظاهری برای خلیفه رسول خدا بودن را ندارد میتواند برمنصب حکومت بنشیند.
نیکیها پشت کردهاند و با شتاب درحال گذرند و از آنها چیزی نمانده است جز اندکی که چون آبی در ته ظرفی باقی مانده است. ارزشهای جاهلیت جایگزین ارزشهای اسلامی شده است. یزید آشکارا اعلام میکند که از وحی خبری نیست و اینها ساخته دست پیامبر (ص) است.
رعب و وحشت جامعه مسلمین را فرا گرفته است و ترس ازحکومت جور، دستان خداترسان را بسته است. درچنین فضایی است که کوفیان سیل نامههای دعوت را به سمت امام حسین (ع) روانه میکنند؛ حال آنچه گفتیم را از زبان مولایمان حسین (ع) بشنویم: امام در نامهای که به مردم بصره نگاشته است به این حقیقت اشاره می کند که"فانّ السنه قد اُمیت والبدعه قد اُحییت " همانا سنت رسول خدا را بدست فراموشی سپردند وبدعت ها را زنده کردند. ایشان دربارة علت قیام خود به برادرشان محمدبن حنفیه میفرمایند: "من برای فساد، طغیان و ظلم قیام نکردم، تنها برای اصلاح امت جدم قیام کردم،میخواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم و به روش پیامبر(ص) و علی (ع)عمل کنم".(بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 328) یزید، مردی فاسق است؛ قاتل افراد بیگناه است؛ شراب مینوشد(همان، ص324)
و..."ای فَرَزدَق، این مردم ملزم به اطاعت شیطان شدهاند و اطاعت خدا را ترک کردهاند و فساد را در زمین ظاهر کردهاند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کردهاند".(همان، ص57)" هر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و عهد الهی را نقض نموده و با روش پیامبر(ص) مخالفت میکند و در بین مردم به ظلم و گناه عمل میکند و علیه او سخنی نگوید و شورشی نکند، بر خدا لازم است در محل خود (جهنم) داخل کند.(همان، ص8)
|
(همچنین بنگرید به کتاب حماسه حسینی اثر استاد شهید )