جمعه سوم محرم الحرام سال 61 ه.قمری
جمعه سوم محرم؛ خیمهها برافراشته شده است؛ حسین (ع) میداند که اینجا وعدهگاه او و یارانش با خداوند است، این را پیش از این، از پدر و جدِ بزرگوارش شنیده است. کمکم مهمانان جدیدی به کربلا میرسند. در میان آنها بسیارند کسانیکه مدتی پیش، نامه دعوت برای امام(ع) نوشتند...
خریداری اراضی کربلا
امام حسین(ع) قسمتی از اراضی کربلا را (که اکنون قبر آن حضرت در آن واقع شده است) از اهل نینوا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمانی نمایند.
عمربن سعد وارد کربلا شد- ترور ابن زیاد نافرجام مماند
عبیدالله بن زیاد بالاخره موفق شد با وعده فرمانروایی بر حکومت ری عمر بن سعد را برای رفتن به کربلا راضی کند. عمر بن سعد با چهار هزار نفر سپاهی وارد کربلا شد. وی در اولین اقدام پیکی را نزد امام(ع) فرستاد تا از امام سوال کند برای چه به این مکان آمده است؟ قاصد نزد امام (ع) آمده و پیغام عمرسعد را به ایشان رساند. امام(ع) در پاسخ فرمودند: مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردند؛ اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت. قاصد نزد عمرسعد بازگشت و عمرسعد این سوال و جواب را با نامهای نزد عبیدالله فرستاد. عبیدالله چون نامه عمرسعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد! ولی حالا وقت فرار نیست. سپس عبیدالله به سمت لشگرگاه نُخَیله رفت؛ (نخیله مکانی در نزدیکی کوفه و در سمت شام است که لشگر برای جنگ در آنجا اجتماع میکند) در لشگرگاه، شخصی به نام عماربن ابی سلامه تصمیم گرفت تا عبیدالله را بکُشد؛ ولی موفق به این کار نشد. عمار به طرف کربلا حرکت کرد و در روز عاشورا در رکاب مولایش به شهادت رسید.(قصه کربلا، صص224-219)